معنی فارسی cuiejo

B1

نوعی حیوان کوچک معمولاً در مناطقی گرم وجود دارد.

A small, often inquisitive animal found in warm regions.

example
معنی(example):

کوئیجوی یک حیوان کوچک و کنجکاو است.

مثال:

El cuiejo es un animal pequeño y curioso.

معنی(example):

من یک کوئیجو را در باغ دیده‌ام.

مثال:

He visto un cuiejo en el jardín.

معنی فارسی کلمه cuiejo

: معنی cuiejo به فارسی

نوعی حیوان کوچک معمولاً در مناطقی گرم وجود دارد.