معنی فارسی cultivably

B1

به شکلی که بتوان در آن کاشت و کشت انجام داد.

In a manner suitable for cultivation.

example
معنی(example):

این خاک می‌تواند به صورت قابل کشت غنی شود.

مثال:

This soil can be enriched cultivably.

معنی(example):

گیاهان در این محیط غنی از مواد مغذی به طور قابل کشت رشد می‌کنند.

مثال:

Plants grow cultivably in this nutrient-rich environment.

معنی فارسی کلمه cultivably

: معنی cultivably به فارسی

به شکلی که بتوان در آن کاشت و کشت انجام داد.