معنی فارسی cultrated
B1کلتراشده به معنای نوعی که به طور خاص برای ویژگیهای بهتری پرورش داده شده است.
Referring to species or varieties that have been cultivated for specific traits.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
گونههای کلتراشده ویژگیهای قابل توجهی نسبت به همتایان وحشی خود نشان دادند.
مثال:
The cultrated species showed remarkable traits compared to their wild counterparts.
معنی(example):
کشاورزان انواع کلتراشده را به خاطر ثبات و تولید آنها ترجیح میدهند.
مثال:
Farmers prefer cultrated varieties for their consistency and yield.
معنی فارسی کلمه cultrated
:
کلتراشده به معنای نوعی که به طور خاص برای ویژگیهای بهتری پرورش داده شده است.