معنی فارسی cumbha

B1

نوعی آهنگ یا سرود سنتی که معمولاً در جشن‌ها اجرا می‌شود.

A traditional song or chant often performed during celebrations.

example
معنی(example):

در جشنواره، آنها cumbha را برای جشن خواندند.

مثال:

In the festival, they sang the cumbha to celebrate.

معنی(example):

رسم cumbha در فرهنگ آنها مهم است.

مثال:

The tradition of cumbha is important in their culture.

معنی فارسی کلمه cumbha

: معنی cumbha به فارسی

نوعی آهنگ یا سرود سنتی که معمولاً در جشن‌ها اجرا می‌شود.