معنی فارسی cumberworld
B2جهانی که در آن افراد با مشکلات و بارهای زیاد دست و پنجه نرم میکنند.
A world burdened by difficulties and obstructions.
- NOUN
example
معنی(example):
مفهوم cumberworld وجودی پر از بار را منعکس میکند.
مثال:
The concept of cumberworld reflects a burdensome existence.
معنی(example):
زندگی در cumberworld میتواند بسیار خستهکننده باشد.
مثال:
Living in a cumberworld can be quite exhausting.
معنی فارسی کلمه cumberworld
:
جهانی که در آن افراد با مشکلات و بارهای زیاد دست و پنجه نرم میکنند.