معنی فارسی cuneiformist
B2کونینگار، فردی که به مطالعه و تحقیق درباره سیستمهای نوشتاری میخنگاری و آثار باستانی میپردازد.
A specialist in cuneiform writing and its historical context.
- NOUN
example
معنی(example):
یک کونینگار به مطالعه سیستمهای نوشتاری باستانی مانند میخنگاری میپردازد.
مثال:
A cuneiformist studies ancient writing systems like cuneiform.
معنی(example):
کونینگار یافتههای خود را در یک کنفرانس باستانشناسی ارائه داد.
مثال:
The cuneiformist presented her findings at an archaeological conference.
معنی فارسی کلمه cuneiformist
:
کونینگار، فردی که به مطالعه و تحقیق درباره سیستمهای نوشتاری میخنگاری و آثار باستانی میپردازد.