معنی فارسی cuppen

B1

فنجانی که معمولاً برای سرو نوشیدنی استفاده می‌شود.

A cup, usually designed for serving beverages.

example
معنی(example):

او از یک فنجان برای سرو چای به صورت گرم استفاده کرد.

مثال:

She used a cuppen to serve the tea warmly.

معنی(example):

من یک فنجان زیبا در فروشگاه عتیقه یافتم.

مثال:

I found a beautiful cuppen in the antique shop.

معنی فارسی کلمه cuppen

: معنی cuppen به فارسی

فنجانی که معمولاً برای سرو نوشیدنی استفاده می‌شود.