معنی فارسی cupuliform
B1دارای شکلی شبیه به کاسه، مناسب برای جمعآوری یا نگهداری.
Having a shape resembling a cup, suitable for holding or collecting.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ساختار کاسهشکل جمعآوری آب باران را آسان کرد.
مثال:
The cupuliform structure made it easy to collect rainwater.
معنی(example):
یک طراحی کاسهشکل در برخی مجسمههای مدرن دیده میشود.
مثال:
A cupuliform design can be seen in some modern sculptures.
معنی فارسی کلمه cupuliform
:
دارای شکلی شبیه به کاسه، مناسب برای جمعآوری یا نگهداری.