معنی فارسی curfewing
B1منع آمد و رفت، عدم اجازه به افراد برای بودن در خارج از منزل در زمانهای معین.
The act of imposing a restriction on people's movement, typically during specific hours.
- OTHER
example
معنی(example):
شهر به دلیل اطمینان از ایمنی همه، مقررات منع آمد و رفت وضع میکند.
مثال:
The city is curfewing to ensure everyone's safety.
معنی(example):
در طول پاندمی، بسیاری از مکانها برای کنترل شیوع، مقررات منع آمد و رفت وضع کردند.
مثال:
During the pandemic, many places were curfewing to control the outbreak.
معنی فارسی کلمه curfewing
:
منع آمد و رفت، عدم اجازه به افراد برای بودن در خارج از منزل در زمانهای معین.