معنی فارسی curlylocks

B1

موهایی که به صورت فر یا فرفری و با حالت خاصی مرتب شده‌اند.

Hair that is tightly curled or frizzy in appearance.

example
معنی(example):

موهای فرفری او همانطور که راه می‌رفت، به عقب و جلو می‌رفت.

مثال:

Her curlylocks bounced as she walked.

معنی(example):

موهای فرفری کودک منبعی از شادی برای خانواده بود.

مثال:

The child's curlylocks were a source of delight for the family.

معنی فارسی کلمه curlylocks

: معنی curlylocks به فارسی

موهایی که به صورت فر یا فرفری و با حالت خاصی مرتب شده‌اند.