معنی فارسی curvacious

B2

صفتی برای توصیف چیزی که دارای انحنا است و به شکل خوشایند و جذابی دیده می‌شود.

Descriptive of an object or figure that has pleasing curves, often used in fashion and art.

example
معنی(example):

شکل خوش‌فرم مجسمه نظر مرا جلب کرد.

مثال:

The curvacious figure of the sculpture caught my eye.

معنی(example):

طراحی‌های خوش‌فرم در مد معاصر مورد استقبال قرار می‌گیرد.

مثال:

Curvacious designs are popular in modern fashion.

معنی فارسی کلمه curvacious

: معنی curvacious به فارسی

صفتی برای توصیف چیزی که دارای انحنا است و به شکل خوشایند و جذابی دیده می‌شود.