معنی فارسی curviform
B2شکلی که به صورت منحنی یا چرخشی باشد.
Having the shape of a curve.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رودخانه شکل منحنیمانندی داشت زیرا دره را چرخید.
مثال:
The river had a curviform shape as it twisted through the valley.
معنی(example):
طراحی صندلی شکل منحنیمانندی داشت و آن را بسیار راحت کرده بود.
مثال:
The design of the chair was curviform, making it very comfortable.
معنی فارسی کلمه curviform
:
شکلی که به صورت منحنی یا چرخشی باشد.