معنی فارسی cushionless
B2بدون بالش، به ویژه در مورد مبلمان یا سطوح که به راحتی کمتری اشاره دارد.
Lacking cushioning or a soft surface, often used to describe furniture.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او یک صندلی بدون بالش را برای وضعیت بهتر در حین کار ترجیح میدهد.
مثال:
He prefers a cushionless chair for better posture while working.
معنی(example):
مبلمان بدون بالش معمولاً از نظر ظاهری رسمیتر است.
مثال:
Cushionless furniture is often more formal in style.
معنی فارسی کلمه cushionless
:
بدون بالش، به ویژه در مورد مبلمان یا سطوح که به راحتی کمتری اشاره دارد.