معنی فارسی cushiony

B1

احساس نرمی و راحتی، مانند پشتی یا بالش.

Having the quality of being soft or yielding, often used to describe a comfortable surface.

example
معنی(example):

این مبل احساس نرمی دارد که آن را بسیار راحت می‌کند.

مثال:

The couch has a cushiony feel that makes it very comfortable.

معنی(example):

پتو نرمی او در شب‌های سرد او را گرم نگه داشت.

مثال:

Her cushiony blanket kept her warm on cold nights.

معنی فارسی کلمه cushiony

: معنی cushiony به فارسی

احساس نرمی و راحتی، مانند پشتی یا بالش.