معنی فارسی cuspidate
B1به شکلی که به نوک تیز ختم میشود، معمولاً در اشاره به دندانها یا شکلهای مشابه.
Formed to a point; having a pointed or cusp shape.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دندان به شکل کنجکی، شبیه یک مخروط نوکتیز است.
مثال:
The tooth is cuspidate in shape, resembling a pointed cone.
معنی(example):
برخی از حیوانات دندانهای کنجکی برای پاره کردن گوشت دارند.
مثال:
Some animals have cuspidate teeth for tearing meat.
معنی فارسی کلمه cuspidate
:
به شکلی که به نوک تیز ختم میشود، معمولاً در اشاره به دندانها یا شکلهای مشابه.