معنی فارسی cutted

B1

صفت غیررسمی به معنای اینکه چیزی برش داده شده است، معمولاً اشتباه به‌کار رفته به جای 'cut'.

An informal adjective meaning something has been cut, often incorrectly used instead of 'cut'.

example
معنی(example):

او کاغذ را به تکه‌های کوچک برش زد.

مثال:

He cutted the paper into small pieces.

معنی(example):

او کیک را قبل از سرو برش زده بود.

مثال:

She had cutted the cake before serving.

معنی فارسی کلمه cutted

: معنی cutted به فارسی

صفت غیررسمی به معنای اینکه چیزی برش داده شده است، معمولاً اشتباه به‌کار رفته به جای 'cut'.