معنی فارسی cuttoe
B1عمل بریدن و آسیب رساندن به قسمتهای بدن به خصوص انگشتان.
To accidentally cut oneself, often used in the context of cooking.
- VERB
example
معنی(example):
او به طور تصادفی انگشتش را هنگام خرد کردن سبزیجات برید.
مثال:
He accidentally cuttoe his finger while chopping vegetables.
معنی(example):
مواظب باش که با آن چاقو خودت را نبری.
مثال:
Be careful not to cuttoe yourself with that knife.
معنی فارسی کلمه cuttoe
:
عمل بریدن و آسیب رساندن به قسمتهای بدن به خصوص انگشتان.