معنی فارسی cuttoo
B2زخم یا برشی که بر اثر تماس با چیزی تیز ایجاد میشود.
A wound or scratch made by a sharp object.
- NOUN
example
معنی(example):
او از لبه تیز فلز یک برش دریافت کرد.
مثال:
He received a cuttoo from the sharp edge of the metal.
معنی(example):
برش او کمی خونریزی داشت اما جدی نبود.
مثال:
Her cuttoo bled slightly but was not serious.
معنی فارسی کلمه cuttoo
:
زخم یا برشی که بر اثر تماس با چیزی تیز ایجاد میشود.