معنی فارسی cymbalo
B1سنباله، ساز کوبهای مشابه به هزار .
A type of musical instrument similar to a dulcimer.
- NOUN
example
معنی(example):
نوازنده با مهارت بالا سنباله را نواخت.
مثال:
The musician played the cymbalo with great skill.
معنی(example):
در موسیقی شرق اروپا، سنباله نقش برجستهای دارد.
مثال:
In Eastern European music, the cymbalo is prominent.
معنی فارسی کلمه cymbalo
:
سنباله، ساز کوبهای مشابه به هزار .