معنی فارسی cymbiform
B1شکل شبیه به کاسه، به خصوص در مورد اشیاء یا موجودات دریایی که حالت کاسهای دارند.
Having the shape of a bowl or a boat; concave.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شکل سایهدار از پوسته باعث شد که شناسایی آن آسان باشد.
مثال:
The cymbiform shape of the shell made it easy to recognize.
معنی(example):
هنرمند از ساختار سایهدار امواج الهام گرفت.
مثال:
The artist was inspired by the cymbiform structure of the waves.
معنی فارسی کلمه cymbiform
:
شکل شبیه به کاسه، به خصوص در مورد اشیاء یا موجودات دریایی که حالت کاسهای دارند.