معنی فارسی cymbium
B1نوری که به صورت کاسهای شکل شده باشد، معمولاً در مورفولوژی دریاها و اقیانوسها کاربرد دارد.
A cup-shaped or concave structure, especially in reference to certain marine organisms.
- NOUN
example
معنی(example):
یک سایهدار اغلب در اکوسیستمهای دریایی یافت میشود.
مثال:
A cymbium is often found in marine ecosystems.
معنی(example):
دانشمندان برای سازگاریهای منحصر به فرد آن، سایهدار را مطالعه میکنند.
مثال:
Scientists study the cymbium for its unique adaptations.
معنی فارسی کلمه cymbium
:
نوری که به صورت کاسهای شکل شده باشد، معمولاً در مورفولوژی دریاها و اقیانوسها کاربرد دارد.