معنی فارسی damndests
B1شکل جمع حداکثر توانایی یا تلاش، به طور غیررسمی بیان میشود.
Plural form of the utmost effort or determination.
- NOUN
example
معنی(example):
او تمام تلاشش را کرد و هنوز شکست خورد.
مثال:
He put in his damndests and still failed.
معنی(example):
صرفنظر از تمام تلاشهایش، کافی نبود.
مثال:
Despite all his damndests, it wasn't enough.
معنی فارسی کلمه damndests
:
شکل جمع حداکثر توانایی یا تلاش، به طور غیررسمی بیان میشود.