معنی فارسی damoisel

B2

دامویسل، دختر جوان یا بانوی جوان در فرهنگ قرون وسطی.

A young lady or maid, particularly in medieval contexts.

example
معنی(example):

دامویسل با زیبایی در بال رقصید.

مثال:

The damoisel danced gracefully at the ball.

معنی(example):

هر دامویسل در دربار به استعداد او تحسین کرد.

مثال:

Every damoisel in the court admired her talent.

معنی فارسی کلمه damoisel

: معنی damoisel به فارسی

دامویسل، دختر جوان یا بانوی جوان در فرهنگ قرون وسطی.