معنی فارسی darlingly
B1با محبت، به گونهای که نشاندهنده عشق و محبت باشد.
In a manner that is fond, affectionate, or sweet.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به دوستانش با محبت سخن میگفت و همیشه پر از محبت بود.
مثال:
She spoke darlingly to her friends, always full of affection.
معنی(example):
او به او با محبت نگاه کرد و گرمی را در نگاهش منتقل کرد.
مثال:
He looked at her darlingly, conveying warmth in his gaze.
معنی فارسی کلمه darlingly
:
با محبت، به گونهای که نشاندهنده عشق و محبت باشد.