معنی فارسی dauntingly

B1

به شکلی که ترس ایجاد کند یا به حالت دلسردکننده.

In a manner that causes fear or discouragement.

example
معنی(example):

او با لبخندش همه را نگران کرد.

مثال:

She smiled dauntingly, making everyone nervous.

معنی(example):

چالش‌های پیش رو به طور ترسناکی بسیار بزرگ بودند.

مثال:

The challenges ahead were dauntingly vast.

معنی فارسی کلمه dauntingly

: معنی dauntingly به فارسی

به شکلی که ترس ایجاد کند یا به حالت دلسردکننده.