معنی فارسی dawdy
B1کودکی که بیهدف بازی میکند و به دقت یا جدیت رفتار نمیکند.
A child who is silly or foolish in their behavior.
- NOUN
example
معنی(example):
کودک داودی در باغ بازی کرد.
مثال:
The dawdy child played in the garden.
معنی(example):
او با تفریح به توله سگ داودی نگاه کرد.
مثال:
She looked at the dawdy puppy with amusement.
معنی فارسی کلمه dawdy
:
کودکی که بیهدف بازی میکند و به دقت یا جدیت رفتار نمیکند.