معنی فارسی dawe
B2ابزاری برای علامتگذاری یا نشانهگذاری.
A tool or device used for marking or indicating.
- NOUN
example
معنی(example):
آنها از یک داو برای علامتگذاری شروع مسابقه استفاده کردند.
مثال:
They used a dawe to mark the start of the race.
معنی(example):
یک داو برای پیگیری پیشرفت در پروژهها ضروری است.
مثال:
A dawe is essential for tracking progress in projects.
معنی فارسی کلمه dawe
:
ابزاری برای علامتگذاری یا نشانهگذاری.