معنی فارسی dawnward

B1

به سمت صبح، به سوی نواحی مربوط به سپیده‌دم.

In the direction of dawn; towards the morning.

example
معنی(example):

آنها در مسیر صبحگاهی حرکت کردند در حالی که خورشید شروع به طلوع کرد.

مثال:

They walked dawnward as the sun began to rise.

معنی(example):

مسیر به سوی صبحگاهی به افق منتهی می‌شد.

مثال:

The path led dawnward towards the horizon.

معنی فارسی کلمه dawnward

: معنی dawnward به فارسی

به سمت صبح، به سوی نواحی مربوط به سپیده‌دم.