معنی فارسی daymark

B1

نشانه‌ای در مکان‌های مرتفع که در طول روز قابل مشاهده است تا به ناوبری کمک کند.

A prominent object or marking visible during the day used for navigation.

example
معنی(example):

ملوان از نشانه روز برای ناوبری استفاده کرد.

مثال:

The sailor used a daymark to navigate.

معنی(example):

بر روی صخره نشانه روزی بود تا کشتی‌ها هدایت شوند.

مثال:

There was a daymark on the cliff to guide ships.

معنی فارسی کلمه daymark

: معنی daymark به فارسی

نشانه‌ای در مکان‌های مرتفع که در طول روز قابل مشاهده است تا به ناوبری کمک کند.