معنی فارسی de-cluttered
B1مرتب شده، به معنی فرآیند خلاص شدن از اشیا اضافی و سازماندهی یک فضا است.
An adjective describing a space that has been organized by removing unnecessary items.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بعد از اینکه میز کارم را مرتب کردم، احساس بهرهوری بیشتری کردم.
مثال:
After I de-cluttered my desk, I felt more productive.
معنی(example):
اتاق بعد از اینکه مرتب شد، خیلی بهتر به نظر میرسید.
مثال:
The room looked much better once it was de-cluttered.
معنی فارسی کلمه de-cluttered
:
مرتب شده، به معنی فرآیند خلاص شدن از اشیا اضافی و سازماندهی یک فضا است.