معنی فارسی de-institutionalising
B2عملیات همزمان رهایی دادن افراد از نهادهای بسته به سمت مراقبتهای جامعهمحور.
The ongoing process of reducing reliance on institutional care.
- VERB
example
معنی(example):
رهایی از نظامهای نهادینه میتواند به افراد کمک کند احساس راحتی بیشتری بکنند.
مثال:
De-institutionalising care can help individuals feel more at home.
معنی(example):
سیاست دولت بر روی رهایی خدمات از نهادها متمرکز است.
مثال:
The government's policy is focused on de-institutionalising services.
معنی فارسی کلمه de-institutionalising
:
عملیات همزمان رهایی دادن افراد از نهادهای بسته به سمت مراقبتهای جامعهمحور.