معنی فارسی de-junked

B1

فعل گذشته 'خلوت کردن' که به عمل از بین بردن وسایل غیرضروری اشاره دارد.

The past tense of 'de-junk', referring to the act of having removed clutter.

example
معنی(example):

بعد از اینکه گاراژ خلوت شد، فضا خیلی بیشتر شد.

مثال:

After the garage was de-junked, there was much more room.

معنی(example):

او احساس راحتی کرد وقتی که کمدش خلوت شد.

مثال:

She felt relieved once her closet was de-junked.

معنی فارسی کلمه de-junked

: معنی de-junked به فارسی

فعل گذشته 'خلوت کردن' که به عمل از بین بردن وسایل غیرضروری اشاره دارد.