معنی فارسی de-junking

B1

عملی از بین بردن وسایل غیرضروری از یک فضا.

The process of removing unnecessary items from a space.

example
معنی(example):

خلوت کردن آشپزخانه یک روز کامل طول کشید.

مثال:

De-junking the kitchen took a whole day.

معنی(example):

او از خلوت کردن مبلمان قدیمی لذت می‌برد.

مثال:

She enjoys de-junking old furniture.

معنی فارسی کلمه de-junking

: معنی de-junking به فارسی

عملی از بین بردن وسایل غیرضروری از یک فضا.