معنی فارسی de-misted
B1شکل گذشته از فعل زدودن بخار یا مه.
Past participle of the verb to remove fog or condensation.
- VERB
example
معنی(example):
عینک ها به موقع از بخار زدوده شدند تا نمایش را ببینند.
مثال:
The glasses were de-misted just in time to see the play.
معنی(example):
بعد از اینکه از بخار زدوده شد، پنجرهها نمای واضحی را فراهم کردند.
مثال:
After being de-misted, the windows provided a clear view.
معنی فارسی کلمه de-misted
:
شکل گذشته از فعل زدودن بخار یا مه.