معنی فارسی de-programmed

B1

فردی که از برنامه‌ای خاص خارج شده است و اکنون آزادانه فکر می‌کند.

Having undergone the process of being removed from a set of programmed beliefs.

example
معنی(example):

پس از اینکه از برنامه خارج شد، او شروع به فکر کردن برای خود کرد.

مثال:

After being de-programmed, he began to think for himself.

معنی(example):

بسیاری از افراد وقتی که از برنامه خارج می‌شوند، خود را آزادتر می‌بینند.

مثال:

Many feel more liberated when they are de-programmed.

معنی فارسی کلمه de-programmed

: معنی de-programmed به فارسی

فردی که از برنامه‌ای خاص خارج شده است و اکنون آزادانه فکر می‌کند.