معنی فارسی de-scaled

B1

زمانی که چیزی از مقیاس یا لایه‌های اضافی پاک شده باشد.

Having had scales or layers removed.

example
معنی(example):

کتری که خالی شده بود سریعاً آب را جوش آورد.

مثال:

The de-scaled kettle boiled water quickly.

معنی(example):

پس از خالی کردن، دستگاه به مراتب بهتر عمل کرد.

مثال:

After being de-scaled, the machine operated much better.

معنی فارسی کلمه de-scaled

: معنی de-scaled به فارسی

زمانی که چیزی از مقیاس یا لایه‌های اضافی پاک شده باشد.