معنی فارسی de-scales

B1

عملیه‌ای که در آن پوسته و یا مواد اضافی را از روی سطحی جدا می‌کند.

To remove the scales from a surface or object.

example
معنی(example):

او باید ماهی را قبل از پخت خالی کند.

مثال:

He had to de-scale the fish before cooking it.

معنی(example):

تکنسین از ابزاری ویژه برای خالی کردن دستگاه استفاده کرد.

مثال:

The technician used a special tool to de-scale the equipment.

معنی فارسی کلمه de-scales

: معنی de-scales به فارسی

عملیه‌ای که در آن پوسته و یا مواد اضافی را از روی سطحی جدا می‌کند.