معنی فارسی deadeningly

B2

به شکلی که باعث کاهش اشتیاق یا انرژی می‌شود.

In a manner that causes a lack of interest or energy.

example
معنی(example):

فیلم به طرز خسته‌کننده‌ای کسل‌کننده بود.

مثال:

The movie was deadeningly boring.

معنی(example):

سخنرانی کسل‌کننده‌اش باعث شد همه بخوابند.

مثال:

His deadeningly dull speech made everyone fall asleep.

معنی فارسی کلمه deadeningly

: معنی deadeningly به فارسی

به شکلی که باعث کاهش اشتیاق یا انرژی می‌شود.