معنی فارسی deadhearted
B2احساسی از ناامیدی و بیتفاوتی.
An emotion of hopelessness and indifference.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او پس از از دست دادن حیوان خانگیاش احساس دلشکستگی کرد.
مثال:
He felt deadhearted after the loss of his pet.
معنی(example):
چهره دلشکسته او غم و اندوهش را نشان میداد.
مثال:
Her deadhearted expression showed her sadness.
معنی فارسی کلمه deadhearted
:
احساسی از ناامیدی و بیتفاوتی.