معنی فارسی deadness
B2وضعیتی که در آن چیزها بسیار بیتحرک یا بیروح به نظر میرسند.
The state of being dead or lacking vitality; characterized by dullness or lifelessness.
- NOUN
example
معنی(example):
خشک بودن درختان در زمستان چشمنواز است.
مثال:
The deadness of the trees in winter is striking.
معنی(example):
او قبل از طوفان میتوانست خشکی هوا را احساس کند.
مثال:
He could feel the deadness in the air before the storm.
معنی فارسی کلمه deadness
:
وضعیتی که در آن چیزها بسیار بیتحرک یا بیروح به نظر میرسند.