معنی فارسی deambulatory

B2

مربوط به حرکت یا راه‌رفتن، به ویژه در زمینه‌های درمانی.

Related to walking or moving, especially in a therapeutic or medical context.

example
معنی(example):

تمرینات حرکت‌زایی بیمار به بهبود تحرک او کمک کرد.

مثال:

The patient's deambulatory exercises helped improve their mobility.

معنی(example):

او از یک وسیله کمک حرکتی برای کمک به راه رفتن استفاده کرد.

مثال:

He used a deambulatory aid to assist his walking.

معنی فارسی کلمه deambulatory

: معنی deambulatory به فارسی

مربوط به حرکت یا راه‌رفتن، به ویژه در زمینه‌های درمانی.