معنی فارسی dearworthily
B1به طرز با ارزش و محترمانه عمل کردن.
In a manner showing great value or worth.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در تمام تلاشهایش با ارزش عمل کرد.
مثال:
She acted dearworthily in all her endeavors.
معنی(example):
او بهطور با ارزش توسط همسالانش مورد توجه قرار گرفت.
مثال:
He was treated dearworthily by his peers.
معنی فارسی کلمه dearworthily
:
به طرز با ارزش و محترمانه عمل کردن.