معنی فارسی deathtime
B1زمان مرگ، لحظهای که فرد از زندگی به مرگ منتقل میشود.
The moment at which death occurs.
- NOUN
example
معنی(example):
او از زمان مرگ بیشتر از هرچیز دیگری ترسید.
مثال:
He feared the deathtime more than anything else.
معنی(example):
در بسیاری از فرهنگها، زمان مرگ به عنوان انتقال روحانی در نظر گرفته میشود.
مثال:
In many cultures, deathtime is considered a spiritual transition.
معنی فارسی کلمه deathtime
:
زمان مرگ، لحظهای که فرد از زندگی به مرگ منتقل میشود.