معنی فارسی deathward

B1

به سمت مرگ، حرکتی به سوی ناپدید شدن یا مرگ.

In the direction of death.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت در افکارش به سمت مرگ حرکت کند.

مثال:

She decided to move deathward in her thoughts.

معنی(example):

متون باستانی از سفرهایی که به سمت مرگ منتهی می‌شود صحبت می‌کند.

مثال:

The ancient texts spoke of journeys that led deathward.

معنی فارسی کلمه deathward

: معنی deathward به فارسی

به سمت مرگ، حرکتی به سوی ناپدید شدن یا مرگ.