معنی فارسی deathwatch
B2 /ˈdɛθwɒtʃ/نگهبانی (دیف)، عملی است که در آن افراد در کنار یک شخص در حال مرگ مینشینند تا در آخرین لحظات او حضور داشته باشند.
A vigil kept by friends or family at the deathbed of a person who is dying.
- noun
noun
معنی(noun):
A vigil beside a dying person
معنی(noun):
One who guards a condemned person before execution.
معنی(noun):
A deathwatch beetle.
example
معنی(example):
خانواده در بیمارستان کنار تخت بیمار، نگهبانی (دیف) گذاشتند.
مثال:
The family kept a deathwatch by the bedside in the hospital.
معنی(example):
در تاریخ، معمولاً برای شاهزادگان نگهبانی (دیف) انجام میشد.
مثال:
In history, a deathwatch was often kept for royals.
معنی فارسی کلمه deathwatch
:
نگهبانی (دیف)، عملی است که در آن افراد در کنار یک شخص در حال مرگ مینشینند تا در آخرین لحظات او حضور داشته باشند.