معنی فارسی debarrass
B1برطرف کردن، رها کردن یا آزاد کردن خود از مواردی که احساس فشار یا بار روحی ایجاد میکند.
To free oneself from embarrassment or discomfort.
- VERB
example
معنی(example):
روانشناس به او کمک کرد تا احساساتش را درباره وضعیت برطرف کند.
مثال:
The therapist helped him to debarrass his feelings about the situation.
معنی(example):
او باید از وجدان گناهکارش برطرف میشد.
مثال:
She needed to debarrass herself from her guilty conscience.
معنی فارسی کلمه debarrass
:
برطرف کردن، رها کردن یا آزاد کردن خود از مواردی که احساس فشار یا بار روحی ایجاد میکند.