معنی فارسی debasingly
B2به طور شبکهای به وصف یا توصیف یا انتقاد کردن به طریقهای که مایه تحقیر باشد.
In a manner that degrades or belittles someone or something.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور پست نسبت به رقیبش در طول مناظره صحبت کرد.
مثال:
She spoke debasingly of her opponent during the debate.
معنی(example):
توصیف پست دیگران میتواند به روابط آسیب بزند.
مثال:
Debasingly describing others can harm relationships.
معنی فارسی کلمه debasingly
:
به طور شبکهای به وصف یا توصیف یا انتقاد کردن به طریقهای که مایه تحقیر باشد.