معنی فارسی debones

B1

عمل خارج کردن استخوان‌ها از مواد غذایی، به ویژه گوشت یا ماهی.

The action of removing bones from meat, fish, or poultry.

verb
معنی(verb):

To remove the bones from.

مثال:

I am deboning a fish.

example
معنی(example):

سرآشپز قبل از پخت و پز، استخوان‌های ماهی را در می‌آورد.

مثال:

The chef debones the fish before cooking.

معنی(example):

مهم است که قبل از کباب کردن، استخوان‌های مرغ را درآورید.

مثال:

It's important to debone chicken before grilling.

معنی فارسی کلمه debones

: معنی debones به فارسی

عمل خارج کردن استخوان‌ها از مواد غذایی، به ویژه گوشت یا ماهی.