معنی فارسی debruise
B1کاهش کبودی یا از بین بردن اثر کبودی بر روی پوست.
To relieve or reduce a bruise.
- verb
verb
معنی(verb):
To partially obscure one charge with another
example
معنی(example):
او یخ را برای کاهش کبودی خود بعد از اینکه افتاد، به کار برد.
مثال:
She applied ice to debrise her bruise after she fell.
معنی(example):
بعد از چند روز، بازوی من شروع به بهبود کرد و درد از بین رفت.
مثال:
After a few days, my arm started to debrise and the pain went away.
معنی فارسی کلمه debruise
:
کاهش کبودی یا از بین بردن اثر کبودی بر روی پوست.