معنی فارسی decapsulated

B1

حالت گذشته فعل بی‌پوشش کردن، به معنی جدا کردن پوشش برای مشاهده یا استفاده از داده‌ها.

Having been removed from a protective layer or cover.

verb
معنی(verb):

To remove a capsule (especially from the kidney).

example
معنی(example):

فایل‌ها بی‌پوشش شدند و محتوای آنها نمایش داده شد.

مثال:

The files were decapsulated, revealing their contents.

معنی(example):

پس از اینکه داده‌ها بی‌پوشش شدند، فهمیدن آن آسان بود.

مثال:

After the data was decapsulated, it was easy to understand.

معنی فارسی کلمه decapsulated

: معنی decapsulated به فارسی

حالت گذشته فعل بی‌پوشش کردن، به معنی جدا کردن پوشش برای مشاهده یا استفاده از داده‌ها.